«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۵۶مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن گرم از دست برخيزد که با دلدار بنشينم ز جام وصل می نوشم ز باغ عيش گل چينم شراب تلخ صوفیسوز بنيادم بخواهد برد لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شيرينم مگر ديوانه خواهم شد در اين سودا که شب تا روز سخن با ماه میگويم پری در خواب میبينم لبت شکر به مستان داد و چشمت می به ميخواران منم کز غايت حرمان نه با آنم نه با اينم چو هر خاکی که باد آورد فيضی برد از انعامت ز حال بنده ياد آور که دولتخواه ديرينم نه هر کو نقش نظمی زد کلامش دلپذير افتد تذرو طرفه من گيرم که چالاک است شاهينم اگر باور نمیداری رو از صورتگر چين پرس که مانی نسخه میخواهد ز نوک کلک مشکينم رموز مستی و رندی ز من بشنو نه از حافظکه با جام و قدح هر دم نديم ماه و پروينم وفاداری و حقگویی نه کار هر کسی باشد غلام آصف ثانی جلال الحق و الدينمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:11:26
--------
1:11:26
حالیا مصلحت وقت در آن میبينم ۳۵۵
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۵۵فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن حاليا مصلحت وقت در آن میبينم که کشم رخت به ميخانه و خوش بنشينمجز صراحی و کتابم نبود يار و نديم تا حريفان دغا را به جهان کم بينم جام می گيرم و از اهل ريا دور شوم يعنی از اهل جهان پاکدلی بگزينمبس که در خرقهی آلوده زدم لاف صلاح شرمسار از رخ ساقی و می رنگينم سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو گر دهد دست که دامن ز جهان درچينم سينهی تنگ من و بار غم او هيهات مرد اين بار گران نيست دل مسکينممن اگر رند خراباتم و گر حافظ شهر اين متاعم که همیبينی و کمتر زينم بندهی آصف عهدم دلم از راه مبر که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کينم بر دلم گرد ستمهاست خدايا مپسند که مکدر شود آيينهی مهرآيينمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:13:59
--------
1:13:59
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم ۳۵۴
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۵۴مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلنبه مژگان سيه کردی هزاران رخنه در دينم بيا کز چشم بيمارت هزاران درد برچينم الا ای همنشين دل که يارانت برفت از ياد مرا روزی مباد آن دم که بی ياد تو بنشينم جهان پير است و بیبنياد از اين فرهادکش فرياد که کرد افسون و نيرنگش ملول از جان شيرينم ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل بيار ای بادِ شبگيری نسيمی زان عرق چينم جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی که سلطانی عالم را طفيل عشق میبينم اگر بر جای من غيری گزيند دوست حاکم اوست حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزينم صباحالخير زد بلبل کجایی ساقيا برخيز که غوغا میکند در سر خيال خواب دوشينم شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعين اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالينم حديث آرزومندی که در اين نامه ثبت افتاد همانا بیغلط باشد که حافظ داد تلقينمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:07:16
--------
1:07:16
من ترک عشق و شاهد و ساغر نمیکنم ۳۵۳
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۵۳مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان من ترک عشق و شاهد و ساغر نمیکنم صد بار توبه کردم و ديگر نمیکنم باغ بهشت و سايه طوبی و قصر و حور با خاک کوی دوست برابر نمیکنم تلقين و درس اهل نظر يک اشارت است گفتم کنايتی و مکرر نمیکنم هرگز نمیشود ز سر خود خبر مرا تا در ميان ميکده سر برنمیکنم ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن محتاج جنگ نيست برادر نمیکنم اين تقویام تمام که با شاهدان شهر ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم پیر مغان حکایت معقول میکندمعذورم ار حدیث تو باور نمیکنمحافظ جناب پير مغان جای دولت است من ترک خاکبوسی اين در نمیکنمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:03:07
--------
1:03:07
روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم ۳۵۲
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۵۲فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان روزگاری شد که در ميخانه خدمت میکنم در لباس فقر کار اهل دولت میکنم تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوشخرام در کمينم و انتظار وقت و فرصت میکنم واعظ ما بوی حق نشنيد بشنو کاين سخن در حضورش نيز میگويم نه غيبت میکنم با صبا افتان و خيزان میروم تا کوی دوست وز رفيقان ره استمداد همت میکنم خاک کويت زحمت ما برنتابد بيش از اين لطفها کردی بتا تخفيف زحمت میکنم زلف دلبر دام راه و غمزهاش تير بلاست ياد دار ای دل که چندينات نصيحت میکنم ديدهی بدبين بپوشان ای کريم عيبپوش زين دليریها که من در کنج خلوت میکنم حافظم در مجلسی، دردیکشم در محفلی بنگر اين شوخی که چون با خلق صنعت میکنمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
میترسید بیآنکه بداند میترسد. غمگین بود بیآنکه بداند از چه. میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستمТавсифи сонетхои Хофиз